گفتم که می بوسم تو را،گفتی تمنا می کنم

گفتم اگر بیند کسی،گفتی که حاشا می کنم

گفتم ز بخت بد، اگر ناگه رقیب آید ز در

گفتی که با افسونگری،او را ز سر وا می کنم

گفتم که از بی طاقتی،دل قصد یغما می کند

گفتی که با یغماگران،باری مدارا می کنم

گفتم که پیوند تورا،با نقد هستی می خرم

گفتی که ارزان تر ز این،من باتو سودا می کنم

گفتم اگراز کوی خود،روزی تورا گویم برو

گفتی که صدسال دگر،امروز و فردا می کنم

گفتم اگراز پای خود،زنجیر عشقت وا کنم

گفتی زتو دیوانه تر،دانی که پیدا می کنم