کجائی مهربون من

اگه بدونی چقددلم برات تنگ شده،اگه بدونی چقد دلم هوای با تو بودن کرده،اگه بدونی چقد دلم هوای ناز چشمات کرده،هوای اینکه صدای نازت بپیچه تو گوشم ومن مست بشم از ناز نگاهت

میدونی چندروزه که دیگه با من حرف نزدی؟دیگه هیچ شعری برام نگفتی وهیچ غزلی برام نخوندی؟میدونی چند روزه نگفتی ارمیای من؟نگفتی دوستت دارم؟خیلی بد شدی،تو که اینجوری نبودی که بخوای دلمو بشکونی،که بخوای بی خبرم بذاری؟

من هنوزم دوستت دارم و با صدای تو پرمیکشم تا اوج آسمونا،میرم تا اون دور دورای قله ها،اونجائی که فقط من بودم وتو،هنوزم با عطر تننت مست مست میشم،مست تر ازاون آهوی وحشی دشت،مست تر از اون قناری کنج قفس

عزیزم خیلی دلم برات تنگ شده،هرلحظه میرم سراغ صندوق نامه هام،شاید که خبری ازتو باشه،اماهربار،مایوس تر از قبل میشینم و به یادگاریات خیره میشم،به نوشته هائی که من رو به آسمون میرسوند...کاش

بذارواسه یک بار هم که شده،سرمو رو شونه هات بزارم ودلتنگیامو با تو قسمت کنم،باتو بگم از همه لحظه هائی که منو شکستن تو خودم،ازهمه نگاه هائی که غریبه بودن ومنو از جنس خودشون ندونستن،بیا که یه شب از پشت پنجره،به قطره های بارون زل بزنیم ومن برات بگم که چقد محتاجم به دستای تو،بگم که تو برام بهتر از هر هوای تازه ای،بیا که باز هم کنارتو،رو پنجره های مه گرفته،بنویسم دوستت دارم،فریاد بزنم که تو عزیزترینی،داد بزنم که تو...

بدون تو،من اشکامو به پای کی بریزم،بدون تو با چه شوری دللتنگ پرواز پرستو ها باشم،با چه امیدی هر روز پای گلدونای شمعدونی آب بریزم؟با...

عزیزم خیلی دلم برات تنگ شده،خیلی